-‘๑’-ﬤسـ ـ ـتــهـ ـآے یـפֿـ زﬤه-‘๑’-
دوری از من! اما… به تو اندیشیدن را،عادتی ساخته ام بهر تنهایی خویش…
منکـﮧ وزنے نـבارم خـבایا چرا بـﮧ قلب همـﮧ سنگینے میکنم نوشته هایمــ را میخوانے و میگویے چه زیبا.... به راستے....! בرב هاے آבم زیبایے בارב... امیـ ـﬤوآرمـ ـ ـ لحـ ـظآـتــ פֿوبـ ـے رو ﬤر ڪلبـ ـﮧ ے یخـ ـے مـ ـآ سـ ـپـ ـرے ڪنـ ـے! مدیران وب:
نوشته شده در چهار شنبه 2 بهمن 1398برچسب:خوش اومدی,کلبه ی یخی,دستهای یخ زده,, ساعت
18:40 توسط Ḡøʟℯ ¥αḱн